تو این هاگیرواگیر باز عاشق شدم!

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع دبوی
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
  • Featured

اگر اومدی یک پیام بهم بده کارت دارم می‌خوام یک چیزی ازت بپرسم
 
حالا جدای این مورد ما
واقعا این بحث آفتاب مهتاب ندیده و دیده رو چی کار کنیم؟ چون منم فکر نمیکنم دست نخورده گیر بیاد. با این شماها کنار میاین؟ من الان اینم تازه اومده تو ذهنم
مخصوصاً اینکه خودم دستم به کسی نخورده
الان همین بعداً در اینده برام داستان میشه
 
حالا جدای این مورد ما
واقعا این بحث آفتاب مهتاب ندیده و دیده رو چی کار کنیم؟ چون منم فکر نمیکنم دست نخورده گیر بیاد. با این شماها کنار میاین؟ من الان اینم تازه اومده تو ذهنم
مخصوصاً اینکه خودم دستم به کسی نخورده
الان همین بعداً در اینده برام داستان میشه

خودتم باید مثل اونا بشی دیگه.

چه طرفت باکره باشه چه نه، تو قبل از ازدواج با چند نفر دوستی حتی کوتاه داشته باش. حتی پولکی و زودگذر.

زن ها مثل خودمون نیستن که باکره بودن مرد براشون دو زار هم اهمیت داشته باشه، تو با هزارتاااا دختر هم که تا قبل از ازدواجت باشی، اونا اصلا براشون اهمیت نداره. فقط بعد که ازدواج کردی دیگه باید دورشون رو خط بکشی.

من اگه میدونستم اینجوریه، قبل از ازدواجم اونقدر سسخل بازی و باکره بازی درنمیاوردم که مثلا دستم به کسی نخوره و فقط زن خودم. حالا هم برام شده عقده که کاش اون موقعیتایی که داشتم رو از دست نمیدادم و میرفتم سیخ میزدم.

الان اگه با چندین کیس نریزی رو هم بعدا برات عقده میشه، کیسای مختلف که خودشون پایه باشن (نه اینکه فکر کنن برای ازدواج میخوایشون) برو سیخ بزن.

من همش فکر خاص بودن و خشکلی و پاک بودن طرف رو میکردم و میخواستم فقط با یکی باشم و برای همیشه باشم. بعد که زن گرفتم فهمیدم خر بودم.

پیامت میدم تلگرام
 
تعریف کن ببینیم چه خبره دوروبرمون. برای چی میگی چلغوزه؟!
مومن تغییر محیط هم پول میخواد که ندارم :LOL: کافی نت و اینا دوست ندارم.


یکمی از این وضعیت روحی دربیام. ببینم میشه حداقل درآمد ماهیانه مو دو سه برابر کنم (که خیلی سخته) و بعد یکی دو تا کار دیگه مثل کاش مو و ... و برای تابستون بلاخره برم سراغ یکی. این اتفاق یک تلنگری بود بهم.
تو باید تو محیطی باشی که روزانه آدمای مختلف بیان
البته نه آدمای چالش ساز
چون خیلی درونگرایی و به خودت باشه هیجوقت سمت آدما نمیری
ما نرم افزار میخوندیم همه ادعای برنامه نویسی و گرافیک داشتیم
یکی از بچه ها از همون اول زد تو کار کافی نتی ما مسخرش میکردیم
ولی رفت تو مغازه یه نفر کار کرد، بعد همون مغازه رو خودش اجاره کرد، بعدش همونو خرید ( مغازه ای که تو اصلی یکی از بهترین محله های شهرمونه)
یه انتخاب واحد میکنن 300 400 تومن
یه ویندوز میزنن کم کم یه تومن
الان با بچه ها فهمیدیم مسخره ماییم :ROFLMAO:
 
الان اگه با چندین کیس نریزی رو هم بعدا برات عقده میشه، کیسای مختلف که خودشون پایه باشن (نه اینکه فکر کنن برای ازدواج میخوایشون) برو سیخ بزن.
اینایی که به من پا میدند اینکاره نیستند. از طرفی بدبختی خودمم این کاره نیستم و از همین تاپیک مشخصه. کلا ریدم با این زندگی کردنم
 
با بررسی وقایع این چند هفته اخیر متوجه شدم که طرف دیگه کلا نمیخواد. خیلی آتیشش تند شده و احساس میکنم نسبت بهم تنفر پیدا کرده. فقط نمیدونم چرا با من دو سه سال این کارو کردند. خیلی اذیتم کردند. یک ماه آمار میدادی میدیدی نمیخوام میرفتی که کار به اینجا نمیکشید. این همه وقت ذهنمو درگیر کردند. شاید طرف وضعش خوبه که همه شون بی خیال من شدند و خیلی خوشحالند. شایدم جدیه و خواستگاره. و شاید اون چیزی که از من تو ذهنشون داشتند چیز دیگه ای بود. مثلا یک آدم که وضع مالیش خوبه و ...
الان نسبت به قبل بهتر شدم ولی همچنان حالم خرابه. شبا دیگه کمتر میرم مغازه و سعی میکنم باهاشون برخوردی نداشته باشم.
 
با بررسی وقایع این چند هفته اخیر متوجه شدم که طرف دیگه کلا نمیخواد. خیلی آتیشش تند شده و احساس میکنم نسبت بهم تنفر پیدا کرده. فقط نمیدونم چرا با من دو سه سال این کارو کردند. خیلی اذیتم کردند. یک ماه آمار میدادی میدیدی نمیخوام میرفتی که کار به اینجا نمیکشید. این همه وقت ذهنمو درگیر کردند. شاید طرف وضعش خوبه که همه شون بی خیال من شدند و خیلی خوشحالند. شایدم جدیه و خواستگاره. و شاید اون چیزی که از من تو ذهنشون داشتند چیز دیگه ای بود. مثلا یک آدم که وضع مالیش خوبه و ...
الان نسبت به قبل بهتر شدم ولی همچنان حالم خرابه. شبا دیگه کمتر میرم مغازه و سعی میکنم باهاشون برخوردی نداشته باشم.

نیاز به یه شرایط سخت تر داری که این شرایط سخت برات عادی بشه. امیدوارم به سرت نیاد و خودت بتونی این اوضاع رو حل کنی
 
دبوی جان با توجه به شرایطت دختر رو بیخیال شو

ابی ابی اگر مردانگیت رو بگیره 99 درصد مشکلاتت حل میشه :D
 
با بررسی وقایع این چند هفته اخیر متوجه شدم که طرف دیگه کلا نمیخواد. خیلی آتیشش تند شده و احساس میکنم نسبت بهم تنفر پیدا کرده. فقط نمیدونم چرا با من دو سه سال این کارو کردند. خیلی اذیتم کردند. یک ماه آمار میدادی میدیدی نمیخوام میرفتی که کار به اینجا نمیکشید. این همه وقت ذهنمو درگیر کردند. شاید طرف وضعش خوبه که همه شون بی خیال من شدند و خیلی خوشحالند. شایدم جدیه و خواستگاره. و شاید اون چیزی که از من تو ذهنشون داشتند چیز دیگه ای بود. مثلا یک آدم که وضع مالیش خوبه و ...
الان نسبت به قبل بهتر شدم ولی همچنان حالم خرابه. شبا دیگه کمتر میرم مغازه و سعی میکنم باهاشون برخوردی نداشته باشم.
اون کاری که بهت گفتمو بکن
اورثینکینگ و تنهایی مغزتو گاییده
تو باید یه جایی کار کنی که کلی ادم بیاد و بره ادمای چلغوزو ببینی بفهمی چیزی کم نداری و از اونور درگیر باشی هی فکر و خیال نکنی
 
اخلاقش خیلی خوب بود حتی مادرش هم آشنا دراومده بود و همسایه بود و مادرم میشناختش

تا یازده و نیم شب با یارو می‌ره بیرون البته پنج و شش از سر کار میاد
دقیقا همون موقع ها منم از مغازه میام بیرون
امشب دیدمش باز ریختم به هم. قلبم تیر می‌کشه. با هم زدیم تو کوچه.
پسره نبود صدا ماشین هم نیومد خیلی بالاتر احتمالا پارک کرده بود
اینجا که گفتم اون شب دیدمش
زبون بدنم لوم داد که وا دادم. یعنی ناراحت شدم رومو برگردوندم و طرف همون لحظه فهمید وا دادم. فرداش باز اتفاقی تو خیابون همو دیدیم و یک نگاه و لبخند تحقیرآمیز کرد بهم و...
الان دارند خودشون رو از من مخفی میکنند البته منم همینطور. به نظر ترسیدند ازم. چون به وضوح حالم خرابه
امروز خواهرش مثلاً داشت با تلفن حرف میزد و به طرز عجیبی دوروبر من میپلکید که به نظرم به این خاطر بود که می‌خواستند امتحانم کنند که چیزی میگم یا نه
به احتمال زیاد طرف خواستگاره اشتباه کردم خودمو لو دادم
فقط آبروم رفت و باعث شدم اینها هم اذیت بشند
هرچند خود دختره هم از عمد روبروم با گوشیش کار میکرد یا ساعت برگشتش رو طوری تنظیم میکرد که من بفهمم و ...تقصیر خودشم بود
واقعا آبروم رفت حالا چطوری جلو اینا من برم و بیام. خوب شد جوگیر نشدم و نرفتم جلو.
اصلا گور باباش این گندی که زدمو چطور جمع کنم.
 
آخرین ویرایش:

عقب
بالا